داخل حسینیه جماران – شب عاشورا – سخنرانی خاتمی

3 پاسخ

  1. دوست گرامی سلام
    آیا می دانید علت اصلی ممانعت رژیم از شکل گیری شبکه های هرمی چون Gold Quest در سالهای اخیرچه بود؟
    اینجانب برادر کوچک شما محقق و جامعه شناس مسلمان ایرانی هستم که جنبش سبز را همراهی می کنم.
    امروزه می توان جامعه ایران را اینگونه تقسیم بندی نمود.
    گروه 1 که اهداف جنبش سبز را قبول دارند و در این مسیر جنبش سبز را یاری می دهند .

    گروه 2 که اهداف جنبش سبز را قبول دارند ولی به دلایل عدم تصمیم گیری ویا ترس تا کنون با این جنبش همراه نشده اند.(ترس حاصل شرایط روحی خاص است، دوست گرامی در صورت داشتن این شرایط از شما خواهشمندم حداقل در اطلاع رسانی و شعار نویسی روی دیوار ما را یاری کنید .)

    گروه 3 که بی خبر از همه چیز هستند ولی هیچگونه رضایتی از این رژیم ندارند. این گروه دسترسی به اخبار واقعی و اینترنت ندارد.

    گروه 4 این گروه که چشم وگوششان توسط رژیم بسته شده بود و از باطل پیروی می کردند و سابقا رژیم را در راستای اهداف خاص ، همراهی می کردند. و هم اکنون تعدادشان به حداقل رسیده و به جنبش سبز پیوسته اند و همچنان در حال آگاه شدن هستند. زیرا آنها نیز فطرت انسانی دارند و انسان هستند. این گروه بعد از فتوی های صادر شده از جانب آیت الله منتظری و صانعی مبنی بر همراهی نکردن ظالم تعدادشان به کمتر از 6% رسیده. رژیم با ساخت فیلم جعلی پاره کرده عکس آقای خمینی سعی در جلوگیری ریزش بیش ازحد این گروه را داشت ولی خوشبختانه این پروژه به شکست انجامید. نکته بسیار مهم این که این گروه هیچ وابستگی به مادیات ندارند( برخلاف گروه 5 و 6 )در نتیجه رژیم به سختی می تواند آنها را برای خود نگاه دارد.

    گروه 5 که از جانب گروه 6 از نظر مادی تغذیه می شوند ( در سطوح مختلف درآمد های گوناگون و بالایی دارند) این گروه که مزدوران بی اعتقاد به اسلام و ایران هستند تعدادشان حدود 4% است. ( افسران ارشد نیروی انتظامی بالای درجه سرهنگی وتمام افسران کادر سپاه و نیرو های رده بالای بسیج هستند).

    گروه 6 که ظالمان مطلق و در راس آنها دیکتاتور بزرگ خامنه ای قرار دارد. تعداد شان کمتر از 1% جامعه است. این گروه که جمهوری اسلامی برایشان سرمایه های باد آورده و زیادی به همراه داشته به هیچ وجه تصمیم رهایی موقعیت خود را ندارند. این گروه با دادن پست و مقام و حقوق های بالا به گروه 5 تلاش در حفظ نظام را دارند.
    بعد از این تقسیم بندی می خواهم بگویم که پایه های لرزان رژیم ظالم خامنه ای با پیوستن گروه 2 و 3 به گروه 1 از هم پاشیده خواهد شد.
    بله رمز پیروزی در ایجاد یک شبکه هرمی می باشد. با قوانین زیر

    قانون 1 : هر نفر باید برای خود یک زیر مجموعه سه نفره ایجاد کند.
    قانون 2 : ازاین 3 نفر یک نفر باید بین سنین 17سال تا 38 باشد و نفر دوم باید بین سنین 38 سال تا 50 و نفر سوم بالای 50 باشد.
    قانون 3 : از این سه نفر یک نفر باید از گروه 3 انتخاب شود که به اینترنت دسترسی ندارند.
    قانون 4 : سعی کنید این سه نفر از دوستان نزدیکتان باشند که هیچ گونه ترسی را برایتان همراه نداشته باشد.
    قانون 5 : برای اطلاع رسانی خوب باید به هر سه نفر دسترسی آسان داشته باشید پس سعی کنید آنها از هم کلاسی ها یا همسایه ها باشند.
    قانون 6 : نظم و جدیت در فعالیت و پایبندی به اخلاق و انسانیت.
    قانون 7 : هر فرد همواه باید نفر بالایی( سر گروه) و 3 نفر پایین ( زیر گروه) خود را کنترل کند.

    مبارزه بی خشونت به چه معنی است؟
    دوست خوبم این پیام را جدی بگیر زیرا رمز پیروزی مبارزه بی خشونت در آن است.
    اگر فقط هر نفر بتواند 3 نفر را در راستای سبز بودن همراه سازد(همراه شدن یعنی چه؟ یعنی قوانین سبزها را قبول داشته باشد و 3 نفر زیر مجموعه خود را پیدا کند بعد یا با آنها در مراسم و تظاهرات و برنامه های جنبش سبز همراه شود و یا حداقل با اطلاع رسانی آنها را آگاه کند و همواه باید نفر بالایی( سر گروه) و 3 نفر پایین ( زیر گروه) خود را کنترل کند.) بعد از ایجاد 18 زیر مجموعه ( یعنی 18 بار زیر مجموعه های شما این کار را انجام دهند) دیگر کسی باقی نمی ماند که سبز نباشد. به شکل زیر.
    1 اگر ردیف اول شما باشید یعنی یک نفر
    3 این 3 نفر زیر مجموعه شما هستند که هر کدامشان باید 3 نفر دیگر را همراه جنبش سبز سازند.
    9 = تعداد افراد زیر مجموعه شما در ردیف 3
    27 = تعداد افراد زیر مجموعه شما در ردیف 4
    81 = تعداد افراد زیر مجموعه شما در ردیف 5
    243 = تعداد افراد زیر مجموعه شما در ردیف 6
    729 = تعداد افراد زیر مجموعه شما در ردیف 7
    2187 = تعداد افراد زیر مجموعه شما در ردیف 8
    6561 = تعداد افراد زیر مجموعه شما در ردیف 9
    19683 = تعداد افراد زیر مجموعه شما در ردیف 10
    59049 = تعداد افراد زیر مجموعه شما در ردیف 11
    177147 = تعداد افراد زیر مجموعه شما در ردیف 12
    531441 = تعداد افراد زیر مجموعه شما در ردیف 13
    1594323 = تعداد افراد زیر مجموعه شما در ردیف 14
    4782969 = تعداد افراد زیر مجموعه شما در ردیف 15
    14348907 = تعداد افراد زیر مجموعه شما در ردیف 16
    43046721 = تعداد افراد زیر مجموعه شما در ردیف 17
    129140163 = تعداد افراد زیر مجموعه شما در ردیف 18 و این بسیار بیشتر از جمعیت ایران است.
    اینجا است که دیگر همه سبز شده اند.

    این نوشته را برای دیگران چاپ یا ایمیل نمایید.
    تا 22 بهمن زمان بیشتر نداریم.

  2. آیا از هنر سینما چیزی می دانید ؟
    آیا کلمه سیاهی لشکر در فیلم های سینمایی برایتان آشنا است؟
    آیا می دانید ساده ترین نقش و بازی در ساخت یک فیلم بر عهده سیاهی لشکر هاست؟
    آیا می دانید تمام فیلم های سینمایی سیاهی لشکر دارند؟
    برای بیشتر آشنا شدن با اهمیت نقش سیاهی لشکر باید این تمرین را انجام داد.
    تا امروز هرفیلمی که دیده اید توجه تان بر بازی گران نقش های اصلی بوده، حال برای این تمرین کافیست این بار به جای نقش اصلی ها به سیاهی لشکر ها توجه کنید.
    حال آیا بدون نقش ساده سیاه لشکرها فیلم جذابیت دارد؟
    آیا می دانید در تکنیکهای جنگ های واقعی هم سیاهی لشکر وجود دارد برای فریب دشمن ؟
    و اهمیتش از سیاهی لشکر های سینمایی هم بیشتر است؟
    آیا میدانید نادرشاه افشار از این تکنیک به شکل بسیار زیبایی برای فریب دشمن استفاده می کرد و با سواره نظامش از جلوی چشمان دشمن حرکت می کرد بعد به پشت سپاه می رفت و همه لباس هایشان را و پوشش پارچه ای روی اسب شان را عوض می کردند و دوباره از جلوی دشمن حرکت می کردند تا تعداد سواره نظام بیشتر دیده شود؟
    و آیا می دانید چرچیل با این تکنیک و با رنگ کردن بدنه هواپیماها به تقلید از نادرشاه سرنوشت جنگ با هیتلر را تغییر داد؟
    آیا میدانید کاربرد مترسک در مزرعه چیست؟
    آیا تا به حال با خود تان فکر کرده اید که چگونه یک مترسک بی جان می تواند جای انسان را برای حفاظت از مزرعه به عهده بگیرد؟
    آیا می دانید در جنگ های واقعی هم از مترسک های انسان و مجسمه های تانک و هلی کپتر و … استفاده می شود برای فریب دشمن؟
    آیا می دانید اگر شما هم فقط یک روز و برای یک بار نقش مترسک را بازی کنید با کمترین خسارت می توانیم ایران را آزاد کنیم؟
    آیا میدانید امروز ایران به سیاه لشکر بودن شما نیاز دارد؟
    و اگر همه مرده در یک زمان مشخص فقط جلوی منزلشان بایستند دیگر کاری از دست کودتاچیان بر نمی آید؟
    و در آن زمان دوستان دلیر ایرانی که در روز عاشورا قدرتشان را به جهانیان نشان دادند ایران را آزاد خواهند کرد. دوستان دلیر شما به مترسک بودن شما نیاز دارند.
    تذکر بسیار مهم این نوشته را بخوانید و به آن فکر کنید. بخصوص به سوالهای سبز شده متن بسیار فکر کنید. و این عمل را جدی بگیرید. به امید برقراری دموکراسی .
    با سه حرکت ایران را آزاد کنیم :
    1- این ایمیل را با اینتر نت یا چاپ شده این متن را به صورت دستی به دیگران برسانیم.
    2- فقط سه نفر را در این راستا برای مترسک بودن همراه سازید. با کمک همین متن.
    3- در روز 22 بهمن جلوی درب منزلتان بایستید و مترسک باشید.
    ——————————0———————————-
    سبزها؛ چه نباید کرد؟
    سید ابراهیم نبوی
    هیچ سرنوشت محتومی وجود ندارد، که بگوئی حتما پیروز خواهیم شد یا هیچ راهی برای پیروزی وجود ندارد. آنچه با اطمینان می توان گفت این است که همه چیز به تلاش و کوشش و خردمندی ما و به رفتار طرف مقابل وابسته است. امر محتومی وجود ندارد که به اطمینان آن بتوانیم از پیش خود را برنده بازی یا بازنده آن فرض کنیم. اما می دانم و می توانم بگویم که برای اکنون جنبش سبز چه نباید کرد و کدام راهها را نباید رفت.
    اول، اینکه ما بی شماریم و این بی شمار بودن از نظر منطقی حقی را به ما می دهد، از نظر معادله قدرت موضوع مهمی نیست، چه کسی اثبات می کند که حق همیشه پیروز است؟ و مردم همواره به آنچه حق شان است می رسند؟ حداقل نگاهی به وضع سیاسی انسان در بخش اعظم جهان نشان می دهد که دیکتاتوری و پایمال شدن حق ملت ها یک موضوع واقعا موجود است. آنچه مهم است این است که این جمع بی شمار باید تبدیل به قدرت شوند، هزار نویسنده به یک رسانه قدرتمند، هزار ایرانی مهاجر به یک تشکیلات ایرانی قدرتمند، ده هزار دانشجوی دانشگاه به یک تشکل فعال دانشجویی، اولین کاری که نباید کرد تک روی و جدا شدن از جمع و به تنهایی کار کردن است. وقتی که برای تشکیلات می گذاریم، معمولا و ظاهرا وقتی است که باطل تلقی می شود، اما عملا چنین نیست، ما ایرانیان به دلایل مختلف و بخصوص در این موقعیت تاریخی به اندازه کافی تحت فشار حکومتی هستیم که مهم ترین تلاش اش تشکیلاتی نشدن جنبش سبز است. ما باید دست های همدیگر را بگیریم، این همراهی و همدستی راز بزرگ پیروزی ما خواهد بود.
    دوم، تضاد اصلی ما و حکومت، بر سر دموکراسی خواهی و دیکتاتوری است، کسانی که می خواهند به دموکراسی برسند، در یک سو قرار دارند و کسانی که می خواهند حکومت استبدادی موجود ادامه یابد، در سوی دیگر هستند، چپ بودن یا لیبرال بودن، مذهبی بودن یا مذهبی نبودن، در ایران زندگی کردن یا مهاجر بودن، در درون حکومت بودن یا بیرون حکومت بودن، اینها مسائل بعدی است، سبزها نباید دشمنان تازه برای خودشان بسازند، هر کسی مخالف دیکتاتوری است، می تواند در جبهه سبزها قرار بگیرد و هیچ کسی حق ندارد او را از این صف بیرون کند.
    سوم، رفتار خشونت آمیز خط قرمز ماست. سابقه جنبش نشان می دهد که حکومت و پلیس سعی می کند که ما را به رفتار خشونت آمیز وادار کند، چون آن راه را می شناسد و می تواند بر آن اساس عمل کند. کسانی که راههای خشونت آمیز را تجویز یا به آن عمل می کنند نمی توانند در حوزه جنبش سبز قرار بگیرند. طبیعتا واکنش نشان دادن نسبت به رفتار خشونت آمیز را نمی توان مبارزه قهرآمیز نامید، این ما نیستیم که خشونت را آغاز می کنیم، ما فقط تا آنجا که دستگیر نشویم فرار می کنیم. ما فقط در صورتی می توانیم امید به پیروزی داشته باشیم که از خشونت اجتناب کنیم.
    چهارم، ما در جنگ روانی قرار داریم ، مخاطب جنگ روانی نیز مردم هستند. بهترین سلاح ما نیز حضور خیابانی و فریاد های بر سر پشت بام است، اما اسلحه ما در جنگ روانی رسانه است. ما در عین حال که باید هر کدام یک رسانه باشیم، اما باید به سوی تشکیل رسانه بزرگ و معتبر و قدرتمند حرکت کنیم. در چنین رسانه ای سردبیران وقتی موفق می شوند که دو نکته را رعایت کنند، توهین نکنند، و سانسور نکنند. آنچه نباید سانسور شود، شیوه تفکر دیگران است و آنچه نباید مورد اهانت قرار بگیرد، اعتقادات و شخصیت افراد است. سردبیری بدون کنترل تفکر دیگران موفق ترین و ساده ترین کار است. به نظر من رسانه های ایرانی براحتی می توانند در کنار هم قرار بگیرند و از همدیگر حمایت کنند. برای همکاری آنچه لازم نیست دوست داشتن دیگری است و آنچه لازم است احترام گذاشتن به اوست.
    پنجم: » ما» یعنی «جنبش سبز» باید موضوع گفتگوی رسانه ها باشد. نوشتن علیه دیکتاتوری و افزودن بر شمار حامیان و مخاطبان جنبش سبز، باید هدف اصلی ما باشد. من نمی توانم وقتی را که برای نوشتن علیه دیکتاتوری صرف کنم، برای پاسخ دادن به منتقدان جنبش سبز صرف کنم. دولت و پلیس اینترنتی تمام تلاشش را می کند تا مخالفان را به جان هم بیاندازد، اما ما نباید این بازی را بپذیریم و آن را ادامه دهیم.
    ششم، اینترنت بهترین دفتر کار برای جنبش سبز است. داوطلبان بسیار زیادی برای کمک به جنبش وجود دارند و یک مهارت مهم و مورد نیاز سازماندهی نیروهای داوطلب است. نیروی داوطلب می تواند مشکل پول را به عنوان مشکل مهم جنبش سبز حل کند. ما نمی توانیم و نمی خواهیم در هیچ حالتی روی پول خارجی حساب کنیم، به همین دلیل باید یاد بگیریم چگونه از سرمایه اجتماعی به نام داوطلبان، کار تولید کنیم.
    هفتم، تحمل کردن دیگران، به معنی یکی شدن با آنان نیست. وحدت در یک جنبش ملی در عین اینکه ضروری ترین موضوع است، اما بی معنی ترین واژه نیز هست. ما معمولا سعی می کنیم با ایجاد احترامات فائقه مثل » استاد سازی»، » رهبر سازی» و » مرجع سازی» یا » روشنفکر سازی» مخالفان مان را وادار به وحدت حول محور یک فرد کنیم، در حالی که باید رفتار شرقی خود را تغییر دهیم. ما برای همبستگی نیاز به یکی شدن و شبیه شدن نداریم، ما فقط باید بدانیم که یک نفر موقتا نماینده ماست و تا وقتی نماینده ماست ما از او حمایت می کنیم. این ما هستیم که رهبران مان را می سازیم و آنها را نماینده خودمان می کنیم تا کارمان راحت تر شود، اما همین رهبران هم باید برای ماندن در موقعیت رهبری تحمل همه اندیشه های مخالف را داشته باشند، وگرنه چه دلیلی داریم که خود را در جنبش سبز تعریف کنیم. ما نیاز به مردان بزرگ نداریم، مردان بزرگ در دموکراسی خطرناک ترین موجوداتند، آنها دیکتاتورهای آینده اند، ما نیاز داریم که به اختلافات مان احترام بگذاریم و دیگران را علیرغم اختلافی که با آنان داریم بپذیریم.
    هشتم، نوشته اکبر گنجی را به نام «فروپاشی رژیم یا فروپاشی جنبش» بخوانید، اگر یک کار را باید بکنید، همین یک کار است. آن را جدی بگیرید. کلید بسیاری از درهای بسته ما در دست های اوست، درها را باز کنیم و پیش برویم.
    فروپاشی رژیم یا فروپاشی جنبش؟!
    اکبر گنجی – ۲۳ دی ۱۳۸۸
    قسمت هشتم

    برخی از افراد و گروه‌ها به گونه‌ای سخن می‌گویند که گویی با کشوری استثنایی، رژیمی استثنایی و بدین ترتیب با راه کارهایی استثنایی مواجه هستیم. این مدعا بلادلیل و کاذب است. [حذف شد]
    علوم اجتماعی تجربی، ضمن اذعان به تفاوت‌های آدمیان، جوامع و نظام‌های سیاسی؛ وجوه مشترک آن پدیده‌ها را به غالب نظریه‌های علمی می‌ریزند. انسان‌ها انسان خوانده می‌شوند، چون دارای وجوه مشترکند. نظام‌های سیاسی نظام به شمار می‌روند، برای آنکه خصوصیات مشترک نظام‌ها را دارا هستند. این حکم در خصوص نظام‌های اقتدارگرا، دیکتاتوری و استبدادی، توتالیتر و فاشیستی صادق است. رژیم جمهوری اسلامی ایران یکی از مصادیق نظام‌های دیکتاتوری است.
    رژیم ایران، رژیم توتالیتر و فاشیستی نیست. نه به آن دلیل که آنها نمی‌خواستند یا نمی‌خواهند نظام فاشیستی و توتالیتر درست کنند، بلکه به این دلیل ساده که برساختن نظام فاشیستی و توتالیتر امروزه ناممکن شده است. انقلاب ارتباطات برساختن جامعه تک صدایی را ناممکن کرده است.
    آنان که می‌خواهند رژیم حاکم بر ایران را بدترین نظام‌های عالم قلمداد کنند تا راهگشای استفاده از خشونت علیه دولت شوند، باید توجه کنند که مخالفان رژیم‌های توتالیتر(اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، کشورهای اروپای شرقی سابق، رژیم فرانکو) به روش‌های مسالمت‌آمیز گذار به دموکراسی را تجربه کردند، نه از طریق خشونت و سرنگونی رژیم‌های حاکم. آیا مدافعان سرنگونی خشونت‌بار بر این باورند که زمامداران جمهوری اسلامی بی‌رحم‌تر از پینوشه، فرانکو و رژیم آپارتاید افریقای جنوبی هستند؟
    مسأله گذار به دموکراسی،اگر مبتنی به تاریخ گذارهای موفق و ادبیات گذار نباشد، به بحثی غیر واقع‌گرایانه و انتزاعی تبدیل خواهد شد. رژیم حاکم بر ایران، یکی از انواع رژیم‌های استبدادی است. راه یا راه‌هایی استثنایی برای مبارزه با این رژیم وجود ندارد. باید به تجربه‌های گذار نگریست.
    ۹. نتیجه: جنبش سبز، جنبش گذار به نظام دموکراتیک ملتزم به حقوق بشر است. نگاه جنبش معطوف به این آرمان است. شکاف اصلی ایران، شکاف دیکتاتوری‌خواهی و دموکراسی‌خواهی است، نه شکاف دینداران و بی‌دینان، چپ‌ها و راست‌ها، سکولارها و غیر سکولارها. هدف این جنبش دموکراتیزه کردن کل ساختار سیاسی و سراپای جامعه است. به همین دلیل، همه افراد معتقد به دموکراسی و حقوق بشر و مخالف حق «ویژه»، اعضای جنبش سبز هستند.
    ولایت مطلقه فقیه،چیزی جز استبداد و تمامت طلبی نیست. برای گذار به دموکراسی، باید به قلب و مغز استبداد حمله کرد. ولایت مطلقه فقیه، قلب و مغز رژیم خودکامه حاکم بر ایران است. تبدیل نزاع احمدی‌نژاد و کاندیداهای رقیبش، به نزاع جنبش سبز با علی خامنه‌ای، برنامه‌ریزی چهره‌های شاخص جنبش نبود و نیست.
    این خدمت و هدیه آیت‌الله خامنه‌ای به جنبش سبز بود. اگر چه همه می‌دانستند که رهبر عریان است، اما این بار این خود رهبر بود که عریان بودن خود را با صدای بلند به گوش همگان رساند. این چنین بود که شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» و «مرگ بر دیکتاتور» جایگزین شعارهای علیه احمدی‌نژاد شد. تغییر شعارها، «آخوندهای درباری» را برآشفته کرده و به مدعیات کاذب کشانده است. شعار بر علیه ولی فقیه را اهانت به مقدسات و محاربه قلمداد می‌کنند. آیت‌الله نوری همدانی خطاب به شورای سیاستگذاری ائمه جمعه، محل نزاع را به خوبی به تصویر کشیده است:
    «دشمنان انقلاب اسلامی امروزه ولايت فقيه را مورد حمله و هدف قرار داده‌اند و سعی دارند با انقلاب مخملی ولی فقيه را بردارند. ولی فقيه رکن نگهدارنده انقلاب و ستون خيمه نظام است. حضور بی‌سابقه و خودجوش مردم در راهپیمایی ۹ دی، نشانگر محبوبیت فوق‌العاده مقام معظم رهبری در میان قشرهای مختلف مردم است».
    جنبش‌های دموکراسی‌خواهی از طریق مبارزات مسالمت‌آمیز اهداف خود را تعقیب می‌کنند. اما مبارزه مسالمت‌آمیز به معنای عدم انتقاد از دیکتاتور، قرار دادن دیکتاتور در حریم ممنوعه و عدم مطالبه تغییر او نیست.
    در تمامی گذارهای موفق به دموکراسی، مهم‌ترین خواست مخالفان در میزهای مذاکره، برگزاری انتخابات آزاد بود. انتخابات رقابتی، منصفانه و آزاد، انتخاباتی است که اگر مخالفان در آن پیروز شوند، «انتقال قدرت» از زمامداران حاکم به مخالفان صورت خواهد گرفت: از دکلرک به ماندلا، از یاروزلسکی به لخ والسا، از پینوشه به مخالفان. آنان به دنبال انتخاباتی نبودند که در آن پیروز شوند، اما حاکم خودکامه، همچنان زمام امور را در دست داشته باشد.
    مردم شیلی در انتخابات آزادی شرکت کردند که پرسش اصلی این بود: آیا موافق ادامه زمامداری پینوشه هستید یا نه؟ پاسخ منفی مردم به این پرسش، به انتقال قدرت منتهی شد. هر نوع انتخاباتی (مانند ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی، شوراهای شهر) که اصل ضد دموکراسی و معارض حقوق بشر ولایت مطلقه فقیه و مصداقش را باقی نگاه دارد، انتخابات «انتقال قدرت» و گذار به دموکراسی نیست.
    برای گذار به دموکراسی باید مردم و جامعه را قدرتمند کرد. اگر مردم قدرتمند شوند و موازنه قوا پدید آید، باز هم برگزاری انتخابات آزاد مهم‌ترین مطالبه مخالفان خواهد بود. اما انتخابات آزادی که در صورت پیروزی مخالفان، انتقال قدرت صورت خواهد گرفت. پرسش آن انتخابات از مردم چنین خواهد بود:
    «موافق یا مخالف دوام ولایت مطلقه فقیه هستید؟».

بیان دیدگاه